هفت خوان دانش آموزان درنظام آموزشی
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۰۸ ق.ظ
این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته، فرد از کودکی
تا دبیرستان شادترین لحظات زندگی خود را در مدرسه میگذراند و نه تنها با
مدرسه احساس بیگانگی نمیکند بلکه بخش بزرگی از زیست اجتماعی خود را در
آنجا تجربه میکند. اما چه ضعفی در آموزش و پرورش ما وجود دارد که مدارس را
برای بچهها به زندان تبدیل کرده است؟
به تازگی خبر حذف پیک نوروزی و جایگزینی آن با طرح کتاب خوانی در ایام نوروز منتشر شد. اما بسیاری از کارشناسان از جمله مدیر انتشارات مدرسه از اینکه خلاصهنویسی کتابها باز تبدیل به یک عمل طاقت فرسا و تکلیفی برای دانشآموزان شود ابراز نگرانی کرد.
به گزارش فرارو؛ همچنین بلافاصله بین دانش آموزان این بحث مطرح شده است که چطور باید تکلیف هایمان را انجام دهیم؟ و چگونه باید کتابهایی که میخوانیم را خلاصه نویسی کنیم؟
اما در سیستم آموزش و پرورش کشور چه بلایی بر سر دانشآموزان آورده ایم که به هر مساله آموزشی دید تکلیف محور دارند و مدرسه را بیشتر شبیه زندانی میدانند که اجبارا باید ساعاتی در روز را در آنجا بگذارند و تکالیفی را تحویل دهند؟
سال هاست که صحبت از بازنگری در شیوه آموزش پرورش و محتوای کتابهای درسی میشود، اما تغییرات گوناگون در شکل و محتوای آموزش کشور همچنان نتوانسته مدرسه را برای دانش آموزان به محیطی جذاب و مفید تبدیل کند. مشکلات و ضعفهایی که در سیستم آموزش و پرورش کشور و در رابطه با اقشار و مسائل متفاوت آن؛ از جمله بحث کتابهای درسی، محیط آموزشی، معیشت معلمان، تعامل با خانوادهها و… وجود دارد، بسیار گسترده است و بی شک ضعف در برنامه ریزی برای هر کدام از آنها بر سایر مسائل هم تاثیر گذار است.
اما در این گزارش، فرارو با استفاده از تجارب معلمان، خانوادهها و دانش آموزان و استفاده از نظرات کارشناسان حوزه آموزش سعی دارد ۷مورد از اساسیترین مشکلات نظام و آموزش کشور که مستقیما بر دانش آموزان تاثیر میگذارد و آنها را از مدرسه فراری میکند را بررسی کند :
*حجم بالای کتابهای درسی
بالا بودن حجم کتابهای درسی دانش آموزان در تمامی مقاطع موضوعی است که همواره مورد بحث بوده است؛ تا جایی که دانش آشتیانی در همان ابتدای وزارت خود بر متناسب سازی کتب درسی تاکید کرد .
بسیاری از کارشناسان آموزشی اعتقاد دارند حجم زیاد مطالب و سنگین بودن محتوای کتابها علاوه بر اینکه موجب خستگی و دلزدگی دانش آموزان میشود عملا فرصتی برای آموزش عمیق مطالب باقی نمیگذارد.
زهرا غلامی که سالها معلم دبستانی در شهر تهران بوده میگوید: در بعضی از درس ها و پایهها حجم کتابها آنقدر زیاد است که فرصت هرگونه عملکرد اضافی را از معلم میگیرد و بسیار میبینیم که بدون توجه به خلاقیت دانشآموزان و فعالیتهای رفتاری آنها، معلم تنها فرصت دارد درس بدهد تا بتواند در پایان سال به هر صورت کتاب را تمام کند!
در سالهای اخیر گامهایی برای کاهش حجم مطالب کتاب درسی برداشته شده است، اما با وجود تعطیلی پنجشنبهها و روزهای آلوده عملا مشکل کمبود زمان و فشردگی درس ها وجود دارد.
همچنین بر اساس تغییراتی که در محتوای کتابها داده شده است برخی از مباحث پایههای بالاتر به پایههای پایین منتقل شده که برای دانش آموزان بسیار سنگین است؛ دانش آموزان ایرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای توسعه یافته مطالب بیشتر و پیچیده تری را در سن پایین آموزش میبینند.(۱)
*فقدان جذابیت محیط مدرسه و کلاس
یکی دیگر از عواملی که موجب دلزدگی دانش آموزان از مدرسه میشود محیط خشک و بدون جذابیت آن است.
بسیاری از مدارس محیطی فرسوده و با معماری خشک دارند و از نظر فضای سبز، تزئینات و رنگ آمیزی و نورگیر بودن کلاسها در وضعیت نامطلوبی به سر می برند.
اما مهمتر از اینها فضای خشک و یکسویه کلاس هاست، تدریس به شیوهای سنتی، تک گویی معلم، الزام پذیرش بیچون و چرای دانش آموز و برگزاری کلاس بدون گفتگو و نشاط جمعی از بزرگترین ضعفهای سیستم آموزشی کشور است.
به اعتقاد کارشناسان آموزشی عدم تعامل دو جانبه معلم و دانشآموز در این روش باعث میشود دانشآموز زود خسته و بی حوصله شود و دیگر درس و مدرسه برایش جذاب نباشد.
در سالهای اخیر برخی مدارس به زیباسازی محیط پرداخته اند و برخی از مدارس غیر دولتی با عنوان مدارس شناختی و… سعی کرده اند کمی از این فضای آموزش یکسویه سنتی دور شوند، اما در کلیت آموزش و پرورش هنوز همان سیستم پابرجاست و همچنان بچهها از مدرسه فراری اند و جذابترین زنگ برای آنها “زنگ خانه” است.
*برخورد نامناسب معلمان
یکی دیگر از دلایل گریزان بودن دانش آموزان از مدرسه برخورد نامناسب معلمان است.رابطه غیر صمیمی و خشک بین معلم و دانش آموز، الزام به انجام تکالیف سنگین، بی توجهی به نظرات و احساسات دانش آموزان و … از جمله مسائلی است که در مدارس بسیار به چشم میآید.
اما متاسفانه مساله تنبیه بدنی هم هنوز در مدارس وجود دارد و هر ازگاهی اخباری از برخورد خشن معلم با دانش آموزان شنیده میشود.
به گفته مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش، تنها در دو سال ۹۳و ۹۴، ۱۹۲۴شکایت تنبیه بدنی در کشور ثبت شده است.
مهدی ملک محمد روانشناس در رابطه با اثرات رفتار خشن معلم با دانش آموزش میگوید: تنبیه خشونتی درونش داردکه سبب میشود فردی که تنبیه شده بهشکلِ خشنی تربیت شود و در یک چرخه تولید خشونت بیفتد. همچنین فرد نسبت به تکرار رفتاری که نابههنجار بوده علاقه بیشتری پیدا کند. فردی که تنبیه شده پس از تنبیه احساسِ خشن و کینهاش را به هرکس در جایگاه مشابهِ تنبیهگر تعمیم خواهد داد؛ مثلا همه مردها یا همه معلمها. و این امر دانشآموز را هرچه بیشتر از فضای مدرسه فراری میدهد.
تنبیه دانشآموزان پس از اینکه آییننامه جدید مدارس در سال ۷۹اجرا شد در همه مدارس کشور مقداری کاهش پیدا کرد؛ اما به اعتقاد یک روانشناس در حوزه آموزش، معلمها چون آثار عینی تنبیه بدنی قابل مشاهده است به سمت تنبیه غیر بدنی در قالب مسخره و استهزا کردن و از این قبیل تنبیههای روانی رفتهاند که اتفاقا آثارش بسیار ماندگارتر است و نظارتی روی آن نیست.
*شروع کلاسها در صبح زود
یکی دیگر از عواملی که موجب عدم رغبت دانش آموزان برای حضور در کلاسها و بی علاقگی آنها به مدارس میشود برگزاری کلاسهای صبح زود است که علاوه بر تاثیری که بر سلامتی بچهها دارد آنها را از مدرسه بیزار میکند.
در کشور ما ساعت شروع کار مدرسه ۷.۳۰صبح است که گاهی به دلیل مسافت طولانی مدرسه تا خانه، دانش آموز باید صبح بسیار زود در تاریکی از خواب بیدار شود و به مدرسه برود.
بر اساس یک مطالعه دانشآموزان به خاطر اجبار به شرکت در کلاسهای ابتدای صبح به طور متوسط حدود ۱۰ساعت در هفته کمبود خواب دارند.
یک محقق در این زمینه پیشنهاد داده است که ساعت شروع کلاسها با توجه به سن دانشآموزان طبقهبندی گردد :
کودکان ۸-۱۰ساله:۸:۳۰، ۱۶سالهها ۱۰صبح وبرای ۱۸سالهها ۱۱صبح زمان مناسب شروع کلاسهای درسی است.
همچنین یافتههای علمی نشان میدهد، ساعتهای آموزشی بیشتر نه تنها لزوما به توانایی و یادگیری بیشتر ختم نمیشود بلکه ممکن است نتایج بدی به ویژه در بین کودکان مقطع ابتدایی به همراه داشته باشد.(۲)
با توجه به هماهنگی ساعات اداری و ساعات شروع کار مدارس در زمینه اصلاح زمان شروع آموزش در ایران هیچ برنامه خاصی مشاهده نمیشود که مطمئنا اثرات جبران ناپذیری بر یادگیری و خلق و خوی دانش آموزان خواهد گذاشت. (۳)
یکی دیگر از دلایلی که موجب بی انگیزهگی دانش آموزان برای حضور در مدرسه میشود ایجاد استرس و اضطراب توسط روشهای نادرست آموزشی و محیط مدرسه است. بر اساس تحقیقاتِ کارشناسان آموزشی انتظارات غیر واقعی آموزگاران از دانش آموز، ایجاد رقابتهای ناسالم بین دانش آموزان، محیط نامناسب مدرسه، مقررات خشک مدارس و عواملی که پیشتر هم بیان شد در ایجاد استرس میان دانش آموزان موثر است.
اما در کشور ما شاید بارزترین مسالهای که موجب ایجاد استرس و اضطراب در میان دانش آموزان میشود الزام به انجام تکالیف سنگین و سیستم امتحان محور است که در دوره دبیرستان در غالب امتحانات نهایی و غول کنکور بیش از پیش خود را نشان میدهد.
دانش آموز به جای یادگیری علم و مهارت، وظیفه انجام تکالیف سنگین و خواندن حجم بالایی از مطالب برای امتحانات را بر دوش دارد و استرس اجرای درست آنها همواره همراه او است.
بحث تکراریِ حذف کنکور که همچنان در گیرودار تصویب و اجرا است، اما به منظور کاهش استرس ناشی از سیستم نمرهدهی در مدارس اقداماتی برای تغییر سبک ارزشیابی در قالب “ارزیابی توصیفی” انجام گرفت، اما به اعتقاد معلمان و خانوادهها این طرح هم موفق نبوده است.
زهرا غلامی؛ معلم در مورد برداشتن سیستم نمره دهی از مدارس میگوید: هرچند این تغییرات از جانب مسئولان برای بهبود ارزشیابی انجام شده، اما از آنجایی که زمینهای برای آن وجود نداشته، هم معلمان و هم خانوادهها و هم دانشآموزان را تا حدودی گیج کرده است.
*نبود آموزش برای مهارتهای زندگی
بی تردید یکی از مهمترین ایرادهای سیستم جاری آموزش و پرورش کشورمان عدم آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان است.
به اعتقاد مصطفی ملکیان در کتابهای درسی ما، از مهدکودک تا دکترا چیزی به عنوان هنر زندگی وجود ندارد.
او با مقایسه مطالب غیر ضروری که در مدارس آموخته میشود و مهارتهای کاربردی مهم که آموزش داده نمیشود میگوید: «چه سودی دارد که ما بدانیم صادرات پنبه آرژانتین بیشتر است یا پرو؟ وقتی که در زندگی عملی خودمان و در برابر آسانترین مسائل و مشکلات دچار درماندگی میشویم.»
وجود حجم بالایی از درسهای غیر کاربردی و نبود هیچ درسی برای آموزش مهارتهای ارتباطی با همسالان و خانواده، کنترل خشم، تصمیم گیری، مقابله با مشکلات و … علاوه بر تاثیرات بلند مدت روانشناسی و اجتماعی بر روی دانش آموزان آنها را با مدرسه بیگانه میکند.
زهرا وکیل جامعه شناسِ آموزش هم میگوید: وقتی دانش آموز حس میکند مطالبی که در کتاب درسی وجود دارد هیچ کاربردی در زندگی او ندارد و به درد مشکلات روزمره اش نمیخورد با محیط مدرسه و کتابها بیگانه میشود و دنیای بیرون را کلا متفاوت با داخل مدرسه میداند و به مدرسه به عنوان یک تکلیف نگاه میکند و از آن متنفر است.
برخی از مدارس غیر دولتی یا برخی مدارس تازه تاسیس مثل مدرسه طبیعت و … گامهایی برای آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان برداشته اند،
اما تقریبا میتوان گفت: در سیستم آموزش و پرورش رسمی هیچ اقدامی انجام نگرفته است به جز برگزاری چند ساعت کلاسهای پرورشی و مشاوره؛ که به گفته بسیاری از معلمان و دانش آموزان این جلسات کاملا حالت صوری داشته و افرادی که این کلاسها را برگزار میکنند تخصص مرتبط ندارند.
زهرا غلامی با بیان تجارب خود از محیط مدارس میگوید: کتاب مجزایی که در آن مهارتهای زندگی مانند کنترل خشم آموزش داده شود وجود ندارد. معلمان این مباحث نیز همان معلمان کادر مدرسه هستند و از فردی که آشنا با اصول روانشناختی باشد استفاده نشده، و این طبیعی است که به نوعی آن را کاری میدانند که باید انجام شود و از سر علاقه و تخصص نیست.
*برخورد یکسان با دانش آموزان
آخرین ضعفی که از آموزش و پرورش کشور در اینجا بیان میشود
بی توجهی به تفاوتها و استعدادهای گوناگون دانش آموزان است.
بچههایی که وارد مدرسه میشوند از طبقات اجتماعی متفاوت و با استعدادهای گوناگون هستند، اما در مدارس کشور امکان پرورش بسیاری از تواناییهای هنری، ورزشی و … دانش آموزان وجود ندارد .
همین امر سبب میشود دانش آموز با درسهای مشترکی که همه دانشآموزان وادار به یادگیری آن هستند، با بی میلی برخورد کند و در صورت توانایی مالی و … علاقه خود را در موسسات خصوصی دنبال کند.
محسن اسماعیلی معلم و جامعه شناس در این زمینه با توجه به تجربیات خود میگوید آنچه که در نظام آموزشی ما به آن توجهی نمیشود، تفاوت افراد با یکدیگر است. قالب کتابهای آموزشی ما این تفاوت را در نظر نگرفته است. مثلا این تفاوت را خیلی خوب در میان کودکان اول دبستان میتوانید ببینید، آنها هرکدام در یک یا چندچیز مهارت بیشتری دارند، که خیلی ایدهآل میشد اگر معلم بر روی آن مهارت تاکید میکرد تا کودک در آن زمینه شکوفا شود. اما عملا این اتفاق نمیافتد و ما میبینیم که بعد از گذشت یکی دوسال در نظام آموزشی، بچهها شبیه به یکدیگر میشوند.
خیلی از آنها اگر شناخته شوند، زمینه مساعدی برای تقویت
داستان نویسی، نقاشی، ورزش و… دارند. اما چون توجهی نمیشود به مرور آن مهارت را از دست میدهند و شبیه بقیه میشوند. اگر خانوادهها به مهارت فرزندشان توجه کنند، ممکن است آن مهارت حفظ شود، اما اگر توجه نکنند (که اکثرا اینگونه است) آن مهارت از میان میرود.
پی نوشت:
۱٫ بر اساس تحقیقات مختلف حجم موارد آموزشی در مدارس و دانشگاههای ایران بیشتر از همان سطوح در کشورهای توسعه یافته از جمله آمریکا است.
۲٫ ساعتهای تحصیل اجباری درغالب مدارس دولتی کشور با استانداردهای جهانی اختلاف زیادی ندارد و در طول یک سال تحصیلی دانش آموزان مدارس ابتدایی دولتی در ایران ۹۱۰ساعت آموزشی–با احتساب ساعتهای فوق برنامه- را میگذرانند که از متوسط اتحادیه اروپا -۷۵۹ساعت- کمی بالاتر است.
۳٫ در بسیاری از کشورهای توسعه یافته مثل کانادا، آلمان، سوئد و… مدرسه حدود همان ساعت ۸صبح برگزار میشود، اما علاوه بر تفاوتهای جغرافیایی با توجه به جذابیت مدرسه برای دانش آموزان آن کشورها و فضای مفرح و پرتحرکی که دارند، مقایسه زمان شروع کلاسهای در ایران و آن کشورها بی معنی به نظر میرسد.
به تازگی خبر حذف پیک نوروزی و جایگزینی آن با طرح کتاب خوانی در ایام نوروز منتشر شد. اما بسیاری از کارشناسان از جمله مدیر انتشارات مدرسه از اینکه خلاصهنویسی کتابها باز تبدیل به یک عمل طاقت فرسا و تکلیفی برای دانشآموزان شود ابراز نگرانی کرد.
به گزارش فرارو؛ همچنین بلافاصله بین دانش آموزان این بحث مطرح شده است که چطور باید تکلیف هایمان را انجام دهیم؟ و چگونه باید کتابهایی که میخوانیم را خلاصه نویسی کنیم؟
اما در سیستم آموزش و پرورش کشور چه بلایی بر سر دانشآموزان آورده ایم که به هر مساله آموزشی دید تکلیف محور دارند و مدرسه را بیشتر شبیه زندانی میدانند که اجبارا باید ساعاتی در روز را در آنجا بگذارند و تکالیفی را تحویل دهند؟
سال هاست که صحبت از بازنگری در شیوه آموزش پرورش و محتوای کتابهای درسی میشود، اما تغییرات گوناگون در شکل و محتوای آموزش کشور همچنان نتوانسته مدرسه را برای دانش آموزان به محیطی جذاب و مفید تبدیل کند. مشکلات و ضعفهایی که در سیستم آموزش و پرورش کشور و در رابطه با اقشار و مسائل متفاوت آن؛ از جمله بحث کتابهای درسی، محیط آموزشی، معیشت معلمان، تعامل با خانوادهها و… وجود دارد، بسیار گسترده است و بی شک ضعف در برنامه ریزی برای هر کدام از آنها بر سایر مسائل هم تاثیر گذار است.
اما در این گزارش، فرارو با استفاده از تجارب معلمان، خانوادهها و دانش آموزان و استفاده از نظرات کارشناسان حوزه آموزش سعی دارد ۷مورد از اساسیترین مشکلات نظام و آموزش کشور که مستقیما بر دانش آموزان تاثیر میگذارد و آنها را از مدرسه فراری میکند را بررسی کند :
*حجم بالای کتابهای درسی
بالا بودن حجم کتابهای درسی دانش آموزان در تمامی مقاطع موضوعی است که همواره مورد بحث بوده است؛ تا جایی که دانش آشتیانی در همان ابتدای وزارت خود بر متناسب سازی کتب درسی تاکید کرد .
بسیاری از کارشناسان آموزشی اعتقاد دارند حجم زیاد مطالب و سنگین بودن محتوای کتابها علاوه بر اینکه موجب خستگی و دلزدگی دانش آموزان میشود عملا فرصتی برای آموزش عمیق مطالب باقی نمیگذارد.
زهرا غلامی که سالها معلم دبستانی در شهر تهران بوده میگوید: در بعضی از درس ها و پایهها حجم کتابها آنقدر زیاد است که فرصت هرگونه عملکرد اضافی را از معلم میگیرد و بسیار میبینیم که بدون توجه به خلاقیت دانشآموزان و فعالیتهای رفتاری آنها، معلم تنها فرصت دارد درس بدهد تا بتواند در پایان سال به هر صورت کتاب را تمام کند!
در سالهای اخیر گامهایی برای کاهش حجم مطالب کتاب درسی برداشته شده است، اما با وجود تعطیلی پنجشنبهها و روزهای آلوده عملا مشکل کمبود زمان و فشردگی درس ها وجود دارد.
همچنین بر اساس تغییراتی که در محتوای کتابها داده شده است برخی از مباحث پایههای بالاتر به پایههای پایین منتقل شده که برای دانش آموزان بسیار سنگین است؛ دانش آموزان ایرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای توسعه یافته مطالب بیشتر و پیچیده تری را در سن پایین آموزش میبینند.(۱)
*فقدان جذابیت محیط مدرسه و کلاس
یکی دیگر از عواملی که موجب دلزدگی دانش آموزان از مدرسه میشود محیط خشک و بدون جذابیت آن است.
بسیاری از مدارس محیطی فرسوده و با معماری خشک دارند و از نظر فضای سبز، تزئینات و رنگ آمیزی و نورگیر بودن کلاسها در وضعیت نامطلوبی به سر می برند.
اما مهمتر از اینها فضای خشک و یکسویه کلاس هاست، تدریس به شیوهای سنتی، تک گویی معلم، الزام پذیرش بیچون و چرای دانش آموز و برگزاری کلاس بدون گفتگو و نشاط جمعی از بزرگترین ضعفهای سیستم آموزشی کشور است.
به اعتقاد کارشناسان آموزشی عدم تعامل دو جانبه معلم و دانشآموز در این روش باعث میشود دانشآموز زود خسته و بی حوصله شود و دیگر درس و مدرسه برایش جذاب نباشد.
در سالهای اخیر برخی مدارس به زیباسازی محیط پرداخته اند و برخی از مدارس غیر دولتی با عنوان مدارس شناختی و… سعی کرده اند کمی از این فضای آموزش یکسویه سنتی دور شوند، اما در کلیت آموزش و پرورش هنوز همان سیستم پابرجاست و همچنان بچهها از مدرسه فراری اند و جذابترین زنگ برای آنها “زنگ خانه” است.
*برخورد نامناسب معلمان
یکی دیگر از دلایل گریزان بودن دانش آموزان از مدرسه برخورد نامناسب معلمان است.رابطه غیر صمیمی و خشک بین معلم و دانش آموز، الزام به انجام تکالیف سنگین، بی توجهی به نظرات و احساسات دانش آموزان و … از جمله مسائلی است که در مدارس بسیار به چشم میآید.
اما متاسفانه مساله تنبیه بدنی هم هنوز در مدارس وجود دارد و هر ازگاهی اخباری از برخورد خشن معلم با دانش آموزان شنیده میشود.
به گفته مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش، تنها در دو سال ۹۳و ۹۴، ۱۹۲۴شکایت تنبیه بدنی در کشور ثبت شده است.
مهدی ملک محمد روانشناس در رابطه با اثرات رفتار خشن معلم با دانش آموزش میگوید: تنبیه خشونتی درونش داردکه سبب میشود فردی که تنبیه شده بهشکلِ خشنی تربیت شود و در یک چرخه تولید خشونت بیفتد. همچنین فرد نسبت به تکرار رفتاری که نابههنجار بوده علاقه بیشتری پیدا کند. فردی که تنبیه شده پس از تنبیه احساسِ خشن و کینهاش را به هرکس در جایگاه مشابهِ تنبیهگر تعمیم خواهد داد؛ مثلا همه مردها یا همه معلمها. و این امر دانشآموز را هرچه بیشتر از فضای مدرسه فراری میدهد.
تنبیه دانشآموزان پس از اینکه آییننامه جدید مدارس در سال ۷۹اجرا شد در همه مدارس کشور مقداری کاهش پیدا کرد؛ اما به اعتقاد یک روانشناس در حوزه آموزش، معلمها چون آثار عینی تنبیه بدنی قابل مشاهده است به سمت تنبیه غیر بدنی در قالب مسخره و استهزا کردن و از این قبیل تنبیههای روانی رفتهاند که اتفاقا آثارش بسیار ماندگارتر است و نظارتی روی آن نیست.
*شروع کلاسها در صبح زود
یکی دیگر از عواملی که موجب عدم رغبت دانش آموزان برای حضور در کلاسها و بی علاقگی آنها به مدارس میشود برگزاری کلاسهای صبح زود است که علاوه بر تاثیری که بر سلامتی بچهها دارد آنها را از مدرسه بیزار میکند.
در کشور ما ساعت شروع کار مدرسه ۷.۳۰صبح است که گاهی به دلیل مسافت طولانی مدرسه تا خانه، دانش آموز باید صبح بسیار زود در تاریکی از خواب بیدار شود و به مدرسه برود.
بر اساس یک مطالعه دانشآموزان به خاطر اجبار به شرکت در کلاسهای ابتدای صبح به طور متوسط حدود ۱۰ساعت در هفته کمبود خواب دارند.
یک محقق در این زمینه پیشنهاد داده است که ساعت شروع کلاسها با توجه به سن دانشآموزان طبقهبندی گردد :
کودکان ۸-۱۰ساله:۸:۳۰، ۱۶سالهها ۱۰صبح وبرای ۱۸سالهها ۱۱صبح زمان مناسب شروع کلاسهای درسی است.
همچنین یافتههای علمی نشان میدهد، ساعتهای آموزشی بیشتر نه تنها لزوما به توانایی و یادگیری بیشتر ختم نمیشود بلکه ممکن است نتایج بدی به ویژه در بین کودکان مقطع ابتدایی به همراه داشته باشد.(۲)
با توجه به هماهنگی ساعات اداری و ساعات شروع کار مدارس در زمینه اصلاح زمان شروع آموزش در ایران هیچ برنامه خاصی مشاهده نمیشود که مطمئنا اثرات جبران ناپذیری بر یادگیری و خلق و خوی دانش آموزان خواهد گذاشت. (۳)
یکی دیگر از دلایلی که موجب بی انگیزهگی دانش آموزان برای حضور در مدرسه میشود ایجاد استرس و اضطراب توسط روشهای نادرست آموزشی و محیط مدرسه است. بر اساس تحقیقاتِ کارشناسان آموزشی انتظارات غیر واقعی آموزگاران از دانش آموز، ایجاد رقابتهای ناسالم بین دانش آموزان، محیط نامناسب مدرسه، مقررات خشک مدارس و عواملی که پیشتر هم بیان شد در ایجاد استرس میان دانش آموزان موثر است.
اما در کشور ما شاید بارزترین مسالهای که موجب ایجاد استرس و اضطراب در میان دانش آموزان میشود الزام به انجام تکالیف سنگین و سیستم امتحان محور است که در دوره دبیرستان در غالب امتحانات نهایی و غول کنکور بیش از پیش خود را نشان میدهد.
دانش آموز به جای یادگیری علم و مهارت، وظیفه انجام تکالیف سنگین و خواندن حجم بالایی از مطالب برای امتحانات را بر دوش دارد و استرس اجرای درست آنها همواره همراه او است.
بحث تکراریِ حذف کنکور که همچنان در گیرودار تصویب و اجرا است، اما به منظور کاهش استرس ناشی از سیستم نمرهدهی در مدارس اقداماتی برای تغییر سبک ارزشیابی در قالب “ارزیابی توصیفی” انجام گرفت، اما به اعتقاد معلمان و خانوادهها این طرح هم موفق نبوده است.
زهرا غلامی؛ معلم در مورد برداشتن سیستم نمره دهی از مدارس میگوید: هرچند این تغییرات از جانب مسئولان برای بهبود ارزشیابی انجام شده، اما از آنجایی که زمینهای برای آن وجود نداشته، هم معلمان و هم خانوادهها و هم دانشآموزان را تا حدودی گیج کرده است.
*نبود آموزش برای مهارتهای زندگی
بی تردید یکی از مهمترین ایرادهای سیستم جاری آموزش و پرورش کشورمان عدم آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان است.
به اعتقاد مصطفی ملکیان در کتابهای درسی ما، از مهدکودک تا دکترا چیزی به عنوان هنر زندگی وجود ندارد.
او با مقایسه مطالب غیر ضروری که در مدارس آموخته میشود و مهارتهای کاربردی مهم که آموزش داده نمیشود میگوید: «چه سودی دارد که ما بدانیم صادرات پنبه آرژانتین بیشتر است یا پرو؟ وقتی که در زندگی عملی خودمان و در برابر آسانترین مسائل و مشکلات دچار درماندگی میشویم.»
وجود حجم بالایی از درسهای غیر کاربردی و نبود هیچ درسی برای آموزش مهارتهای ارتباطی با همسالان و خانواده، کنترل خشم، تصمیم گیری، مقابله با مشکلات و … علاوه بر تاثیرات بلند مدت روانشناسی و اجتماعی بر روی دانش آموزان آنها را با مدرسه بیگانه میکند.
زهرا وکیل جامعه شناسِ آموزش هم میگوید: وقتی دانش آموز حس میکند مطالبی که در کتاب درسی وجود دارد هیچ کاربردی در زندگی او ندارد و به درد مشکلات روزمره اش نمیخورد با محیط مدرسه و کتابها بیگانه میشود و دنیای بیرون را کلا متفاوت با داخل مدرسه میداند و به مدرسه به عنوان یک تکلیف نگاه میکند و از آن متنفر است.
برخی از مدارس غیر دولتی یا برخی مدارس تازه تاسیس مثل مدرسه طبیعت و … گامهایی برای آموزش مهارتهای زندگی به دانش آموزان برداشته اند،
اما تقریبا میتوان گفت: در سیستم آموزش و پرورش رسمی هیچ اقدامی انجام نگرفته است به جز برگزاری چند ساعت کلاسهای پرورشی و مشاوره؛ که به گفته بسیاری از معلمان و دانش آموزان این جلسات کاملا حالت صوری داشته و افرادی که این کلاسها را برگزار میکنند تخصص مرتبط ندارند.
زهرا غلامی با بیان تجارب خود از محیط مدارس میگوید: کتاب مجزایی که در آن مهارتهای زندگی مانند کنترل خشم آموزش داده شود وجود ندارد. معلمان این مباحث نیز همان معلمان کادر مدرسه هستند و از فردی که آشنا با اصول روانشناختی باشد استفاده نشده، و این طبیعی است که به نوعی آن را کاری میدانند که باید انجام شود و از سر علاقه و تخصص نیست.
*برخورد یکسان با دانش آموزان
آخرین ضعفی که از آموزش و پرورش کشور در اینجا بیان میشود
بی توجهی به تفاوتها و استعدادهای گوناگون دانش آموزان است.
بچههایی که وارد مدرسه میشوند از طبقات اجتماعی متفاوت و با استعدادهای گوناگون هستند، اما در مدارس کشور امکان پرورش بسیاری از تواناییهای هنری، ورزشی و … دانش آموزان وجود ندارد .
همین امر سبب میشود دانش آموز با درسهای مشترکی که همه دانشآموزان وادار به یادگیری آن هستند، با بی میلی برخورد کند و در صورت توانایی مالی و … علاقه خود را در موسسات خصوصی دنبال کند.
محسن اسماعیلی معلم و جامعه شناس در این زمینه با توجه به تجربیات خود میگوید آنچه که در نظام آموزشی ما به آن توجهی نمیشود، تفاوت افراد با یکدیگر است. قالب کتابهای آموزشی ما این تفاوت را در نظر نگرفته است. مثلا این تفاوت را خیلی خوب در میان کودکان اول دبستان میتوانید ببینید، آنها هرکدام در یک یا چندچیز مهارت بیشتری دارند، که خیلی ایدهآل میشد اگر معلم بر روی آن مهارت تاکید میکرد تا کودک در آن زمینه شکوفا شود. اما عملا این اتفاق نمیافتد و ما میبینیم که بعد از گذشت یکی دوسال در نظام آموزشی، بچهها شبیه به یکدیگر میشوند.
خیلی از آنها اگر شناخته شوند، زمینه مساعدی برای تقویت
داستان نویسی، نقاشی، ورزش و… دارند. اما چون توجهی نمیشود به مرور آن مهارت را از دست میدهند و شبیه بقیه میشوند. اگر خانوادهها به مهارت فرزندشان توجه کنند، ممکن است آن مهارت حفظ شود، اما اگر توجه نکنند (که اکثرا اینگونه است) آن مهارت از میان میرود.
پی نوشت:
۱٫ بر اساس تحقیقات مختلف حجم موارد آموزشی در مدارس و دانشگاههای ایران بیشتر از همان سطوح در کشورهای توسعه یافته از جمله آمریکا است.
۲٫ ساعتهای تحصیل اجباری درغالب مدارس دولتی کشور با استانداردهای جهانی اختلاف زیادی ندارد و در طول یک سال تحصیلی دانش آموزان مدارس ابتدایی دولتی در ایران ۹۱۰ساعت آموزشی–با احتساب ساعتهای فوق برنامه- را میگذرانند که از متوسط اتحادیه اروپا -۷۵۹ساعت- کمی بالاتر است.
۳٫ در بسیاری از کشورهای توسعه یافته مثل کانادا، آلمان، سوئد و… مدرسه حدود همان ساعت ۸صبح برگزار میشود، اما علاوه بر تفاوتهای جغرافیایی با توجه به جذابیت مدرسه برای دانش آموزان آن کشورها و فضای مفرح و پرتحرکی که دارند، مقایسه زمان شروع کلاسهای در ایران و آن کشورها بی معنی به نظر میرسد.
۹۶/۱۲/۱۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.