تعظیم لشگرعظیم ارتش شوروی در برابر جانفشانی سه سرباز ایرانی
در جریان حملاتی که به آن اشاره شد، ارتش ایران به سرعت و با کمترین مقاومت فروپاشید. فرماندهان ارتش رضاخانی از ترس در لباس مبدل فرار کردند و پادگانها بی فرمانده و سربازان در آوارگی و سرگردانی کامل قرار گرفتند.
در چنین شرایط غم انگیزی، اما در مرز نخجوان اتفاق دیگری افتاد. ساعت ۴ صبح روز سوم شهریورماه سال ۱۳۲۰ بود که به سرجوخه ملک محمدی در پاسگاه مرزبانی جلفا (در آذربایجان شرقی) خبر دادند لشکری عظیم از ارتش سرخ شوروی به سوی مرز میآید و قصد دارد از «پل آهنی» گذشته و وارد کشور شود.
سرجوخه خبر را به تبریز و از آنجا هم به تهران مخابره کرد. با اینحال از پایتخت دستور آمد که پادگان را تخلیه کنید و بدون هیچ مقاومتی اجازه ورود ارتش شوروی را بدهید!
این در حالی بود که سرجوخه ملک محمدی تصمیم دیگری گرفت. او خطاب به سربازانش گفت: «هرکسی میخواهد، برگردد. من اینجا میمانم. میخواهم از کشور مقابل اجنبیها دفاع کنم.» بدین ترتیب یکی از معدود مقاومتهای نیروهای مسلح ایران در برابر ارتش سرخ شوروی در مرز نخجوان روی داد.
در حالی که هواپیماهای شوروی بر آسمان تبریز و جلفا ویراژ میدادند و کاغذهایی در باره نیت کذب دوستانه و برادرانشان برای اشغال خاک وطن پراکنده میکردند، در حالی که مرزهای ایران بی دفاع مانده و ارتش حکومت پهلوی، در مقابل هجوم ارتش بیگانه از خود خلع سلاح کرده و جان و مال و ناموس مردم بی دفاع را در برابر اجنبی بی دفاع گذاشته بود، آتش غیرت چند سرباز ایرانی به نامهای سید محمد راثی هاشمی، عبدالله شهریاری، ستوان ملک محمدی و یک سرباز گمنام دیگر شعله ور شد.
هر چهار نفر هم قسم شدند که تا زنده هستند نگذارند پای ارتش بیگانه خاک ایران را آلوده کند. بدین ترتیب آنها بر خلاف سایر همقطاران خود مقاومت و ایستادگی را در برابر تسلیم و فرار ترجیح داده و تا آخرین فشنگ در نقطه صفر مرزی مقاومت کردند.
هنگامی که نخستین نفربر شوروی قصد عبور از پل آهنی را داشت، سرباز شهریاری بسوی راننده آن شلیک کرد و سرباز روس را از پای در آورد. درگیری سنگینی بین نیروهای کاملا مسلح ارتش شوروی و سرجوخه و سه سربازش در گرفت و در این میان نفر چهارم برای رساندن خبر ورود لشکر ۴۷ به دستور سرجوخه ملک محمدی به سوی تبریز روانه شد.
آنچنان که بعدها مردم منطقه گفتند، این چند مرزبان ایرانی با اشراف کامل به پل، به تنهایی ۴۸ ساعت در برابر قشون تا دندان مسلح شوروی ایستادند و تا آخرین تیر تفنگشان را در دفاع از سرزمین آبا و اجدادی به سوی سرباز دشمن نشانه رفتند.
مقاومت شجاعانه این سه انسان آزاده چنان بود که تحسین نیروهای مهاجم را نیز بر انگیخت. به طوری که سرلشکر نوویکف، فرمانده لشکر ۴۷ شوروی وقتی متوجه شد که سربازان ایرانی جان خود را از دست دادند، از پل آهنی عبور کرد و وارد خاک کشور شد.
او وقتی فهمید سرجوخه محمدی ۴۸ ساعت است که تنها با سه سرباز جنگیده، به نشانه احترام یکی از درجه هایش را از روی دوشش باز کرده و روی سینه سرجوخه ایرانی گذاشت و به چوپانی در آن حوالی دستور داد سه سرباز شجاع ایرانی را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. تدفین این سه سرباز به خاطر وطن پرستی شان با تشریفات نظامی از سوی لشکر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت.
بر روی سنگ آرامگاه هر سه نوشته شد: آرامگاه ژاندارم شهید ...، که در شهریور ماه ۱۳۲۰ در راه انجام وظیفه در مقابل مهاجمین ایستادگی و به شهادت رسیدند.
بدین ترتیب پل تاریخی (پل آهنی) که ۱۱۰ متر طول و ۵/۵ متر عرض دارد و در فاصله سالهای ۱۹۱۳-۱۹۱۴ ساخته شده، آرامگاه سه مرزبان دلیر ایرانی شد که در همین نقطه با شجاعت جنگیدند و برای دفاع از مام میهن و جان و ناموس، غیرتمندانه از جان خود گذشتند و مدال پایداری را بر گردن خود آویختند.
توضیح بیشتر آنکه درسال ۱۳۷۵ هجری شمسی آرامگاه این مرزبانان بازسازی شد و مراسم ادای احترام توسط نیروی مرزبانی ناجا بر سر مزار این مرزبانان انجام شد.
هرچند آغشته شد به خون پیرهن ما
شد جامه سربازی ما هم کفن ما
شادیم ز. جانبازی خود در شکم خاک
پاینده و جاوید بماند وطن ما
(شعری که در بالای آرامگاه سه سرباز ایرانی نگاشته شده)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.